مرکز آموزشهای غیرحضوری

گزارش برگزاری اولین نشست یهودپژوهی

شناسه خبر : 153652

1403/10/16

تعداد بازدید : 84

گزارش برگزاری اولین نشست یهودپژوهی
اولین نشست علمی از سلسه نشست‌های یهود پژوهی با عنوان «ارتباط یهود با صهیونیسم و تشکیل کشور اسرائیل» برگزار شد.

 با عنایت به چالش امروز جهان اسلام و عادی‌شدن جنایات اسرائیلی‌ها در جهان، معاونت پژوهش مرکز آموزش‌های غیرحضوری جهت دانش‌افزایی بیشتر جامعه علمی، به‌ویژه طلاب محترم مرکز آموزش‌های غیرحضوری در این باره اقدام به برگزاری نشستی با عنوان «ارتباط یهود با صهیونیسم و تشکیل کشور اسرائیل» نمود. این نشست با حضور استاد یهودپژوه، جناب آقای مرتضی یگانه، در هفته پژوهش به‌صورت حضوری و برخط برگزار شد.

 جناب آقای یگانه از اساتید یهودپژوه، عناوینی نظیر پژوهشگر ادیان با گرایش یهودیت و مسیحیت، دبیر انجمن گفتگوی اسلام و مسیحیت، معاون پژوهش مؤسسه عالی خاتم‌النبیین، رئیس کارگروه کلام و ادیان مؤسسه عالی خاتم‌النبیین و عضو کمیته حمایت از پژوهش‌های حوزوی را در کارنامه خود دارد. 

معاون پژوهش مؤسسه عالی خاتم‌النبیین (ص) در ابتدای بحث تاریخچه یهود را به عنوان مقدمه بدین شرح تبیین کرد؛

قوم یهود قومی است که برای خودش ۳۵۰۰ سال قدمت و بلکه در یک نظریه دیگر، بیش از ۵۷۸۰ سال قدمت برای خود قائل است و آباء و اجداد خود را به ابتدای خلقت بر می‌گرداند و در بعضی از منابع آمده است که تاریخ خودش را از حضرت آدم علیه‌السلام شروع می‌کند؛ لذا یک دین یا یک قوم را با چنین سابقه‌ای شاید نتوان طی دو جلسه شناخت، اما در این زمان و فرصت کوتاه می‌توان تعدادی از باورها و نگاه‌ها نسبت به این قوم را تغییر داد.

ایشان درباره فواید آشنایی با یهودیت و مسیحیت موارد ذیل را برشمرد:

 ۱. شناخت بهتر قرآن و احادیث نبوی (بخشی از آیات قرآن ناظر بر یهودیت و مسیحیت و سایر فرق و ادیان و نحله‌های دیگر است؛ لذا اهمیت دارد که به این دو دین توجه شود)؛

 ۲. شناخت بهتر تاریخی که پشت سر گذاشته‌ایم؛

 ۳. پیگیری سرنخ‌هایی که قرآن در اختیار ما گذاشته است؛

 ۴. دورشدن از اسرائیلیاتی که در قالب قصص القرآن و خیلی از کتاب‌هایی دیگر که در این باب نگاشته می‌شوند؛

از نظر استاد یگانه، مسئله این است که ما نسبت به فضای یهودیت و مسیحیت بیگانه هستیم. در کشورهای عربی از حیث مراکز علمی و خروجی‌هایی که دارند از مجامع علمی ما جلوتر هستند و آشنایی بیشتری با جامعه یهودیت و صهیونیسم دارند.

 این پژوهشگر ادیان درباره نام‌های قوم یهود گفت:

 این قوم به نام‌های مختلف شناخته شده است، بنی‌اسرائیل، یهود، جحود (هرچند در کلمه جحود شیطنت شده است؛ زیرا در اصل با "ح" نوشته می‌شود؛ یعنی کسی که در دل ایمان دارد و برایش تبدیل به‌یقین شده است، اما در واقع و خارج انکارش می‌کند، لذا این کلمه را که در زمان ایلخانی و مغول وارد زبان فارسی شده بود به "ه" تغییر دادند. "جهود" با این بیان به معنای پرتلاش می‌شود. در حالی که کتاب‌های قدیمی جحود را با "ح" آورده‌اند). از دیگر نام‌های این قوم در اروپا به قاتلان مسیح می‌توان اشاره نمود که در انجیل متی آمده است و مسئول خون حضرت عیسی (علیه السلام) را به باور خودشان یهودی می‌دانند.

 البته به لحاظ مناطق و تقسیمات جغرافیایی نام‌های دیگری چون اشنازی، بتا اسرائیلی و غیره هم برای این قوم به کار رفته است.

دبیر انجمن گفتگوی اسلام و مسیحیت در ادامه به این بحث مهم اشاره کرد؛ اینکه چرا بنی‌اسرائیل را یهود خوانده‌اند از دوگانه‌های واژه‌ای هست که باید بررسی نمود؛ مثل “بنی‌اسرائیل”با"یهود" یا "یهود" و "صهیونیسم" و شناخت ارتباط و نسبت این واژه‌ها با هم امری ضروری است.

 ۱. تفاوت بنی‌اسرائیل و یهود:

 این تفکیک را هم قرآن قائل است و هم بخشی از تورات که شامل ۳۹ عنوان نوشته است، تفکیک بنی‌اسرائیل و یهود را برایمان روشن می‌کند.

 ماجرای بنی‌اسرائیل به ماجرایی در “سفر پیدایش” تورات برمی‌گردد، یعنی اولین نوشته از “عهد عتیق” البته یهودی‌ها عهد عتیق را قبول ندارند و از آن به عهد، تورات یا تنخ تعبیر می‌کنند و عهد جدید را نمی‌پذیرند. ماجرای بنی‌اسرائیل به “پیدایش”، یعنی به داستان حضرت اسحاق (علیه‌السلام) برمی‌گردد که اواخر عمرشان بود و ایشان نابینا بودند. حضرت اسحاق (علیه‌السلام) به نخست‌زاده یعنی اول زاد ذکور خودش “عیسو” (برادر بزرگ یعقوب، می‌گوید که برو به صحرا و حیوانی را شکار کن، غذایی را آماده کن تا بخورم و جانم قوت پیدا کند تا برکت (نبوت) را به تو منتقل کنم. داستان این‌طور نقل می‌شود که همسر حضرت اسحاق (علیه‌السلام) دلش با پسر کوچک یعنی یعقوب بود و در غیاب پسر بزرگ‌تر، برّه یا بزی را سر می‌برد و به یعقوب (علیه‌السلام) می‌دهد و می‌گوید برو پیش پدر و این برکت را از او بگیر و طبق نقل تورات همین اتفاق می‌افتد و در ترجمه عهد عتیق آمده که یعقوب برکت را دزدید. وقتی حضرت اسحاق (علیه‌السلام) متوجه می‌شود که پسرش این کار را انجام داده است، به ایشان نمی‌گوید که چرا این کار را کرده‌ای؟ بلکه به او می‌گوید از اینجا نزد “لابان”، دایی خودت فرار کن؛ تا عیسو تو را نکشد. حضرت یعقوب (علیه‌السلام) نزد دایی خود می‌رود و پس از ۷ سال چوپانی با دختر کوچک او ازدواج می‌کند و سال‌ها بعد با تمام اهل و عیالش به کنعان برمی‌گردد؛ “عیسو” باخبر می‌شود و با چهارصد سوار به سراغ یعقوب می‌رود تا انتقام بگیرد. یک نفر به حضرت یعقوب (علیه السلام) پیشنهاد می‌دهد که مقداری از اموال و غلامانت را به‌عنوان پیشکش برای “عیسو” بفرست تا دل او نرم شود و همین اتفاق می‌افتد. در ادامه پیشنهاد می‌دهند که شما تنها بمان و وارد کنعان نشو و بقیه اهل‌وعیال بروند. وقتی برادر بزرگ حضرت یعقوب، یعنی عیسو اهل‌وعیال حضرت یعقوب را می‌بیند، دلش نرم می‌شود و از انتقام منصرف می‌شود و مشتاق ملاقات حضرت یعقوب (علیه‌السلام) می‌گردد. آن شبی که حضرت یعقوب (علیه السلام) در مرزهای کنعان تنها مانده بود، تا صبح با خدا کشتی گرفت؛ و لقب "اسرائیل" پیروز شده بر الهه به او داده شده و تا قبل از قرن ۱۲ در منابع و موعظه‌ها و خوانش‌های تورات، “اسرائیل” پیروز شده بر خدا معنا می‌شد و لقب اسرائیل، یعنی پیروز شده بر خدا معنا گرفت، هر چند بعدها “موسی بن میمون اندلسی” که تحت‌تأثیر مکتب ابن رشد و اسلام در اسپانیا بود، عقلاً نفی می‌کند که یعقوب با خدا کشتی گرفته باشد؛ زیرا خدای نامحدود در جسم محدود حلول نمی‌کند و بیان می‌دارد که مراد از"ئل" الله نبوده؛ بلکه به معنای "بزرگ" فرشته خدا بوده است. البته در روایات ما حضرت امیر المومنین را هم "اسرائیل" به معنای عبدالله خوانده‌اند. وقتی حضرت یعقوب (علیه السلام) اسرائیل نام گرفت، فرزندانش شدند "بنی‌اسرائیل"، ۱۲ پسر و یک دختر به نام “دینه” که دختر را در اسباط بنی‌اسرائیل نمی‌آورند و فقط پسر را ادامه‌دهنده نسل می‌دانند و ۱۲ پسر حضرت یعقوب بنی‌اسرائیل شدند. یهودا یکی از ۱۲ پسر حضرت یعقوب است که نوادگانش بعدها بخشی از سرزمین فلسطین امروزی را به‌عنوان قلمرو خودشان "کشور یهودا" نام‌گذاری کردند. “بخت‌النصر” به‌خاطر بدعهدی این قوم، سال ۵۸۶ قبل از میلاد به سبط یهودا حمله می‌کند و آنها را که بزرگ‌ترین قوم از ۱۲ قوم بنی‌اسرائیل بودند به اسارت می‌برد و از آنجا قوم یهود که از نوادگان یهودا بودند تأسیس شد و دیگر کسی آنها را بنی‌اسرائیل نخواند. پس رابطه یهود و بنی اسرائیل عام و خاص مطلق هست. همه یهودی‌ها بنی‌اسرائیل هستند؛ ولی هر بنی اسرائیلی یهودی نیست.

 ۲. تفاوت یهود و صهیونیسم: باید مشخص شود چه نسبتی بین یهود و صهیونیسم وجود دارد؟

 کلمه یهود بررسی و روشن گردید که این نام از کجا پیدا شده است، صهیونیسم، “صهیون” یا “صیون” در لغت: به معنای پرآفتاب و پرنور است. صهیون نام تپه‌ای در اورشلیم است که خورشید از طلوع تا غروب بر آن می‌تابید که گفته‌اند حضرت داوود (علیه‌السلام) هم کاخ خود را بر روی این تپه بنا گذاشت. در اصطلاح، کوتاه‌ترین معنای اصطلاحی صهیونیسم عبارت است از: مکتب یا تفکر اعتلای قوم یهود و یا به تعبیر دیگر، صهیون تفکر و مکتبی است که به دنبال بالابردن پرچم قوم یهود است.

جناب آقای مرتضی یگانه سؤالی را مطرح نمود که آیا همه یهودی‌ها صهیونیست هستند؟ و در پاسخ تصریح داشت؛ یقیناً همه یهودی‌ها صهیونیست هستند و ما یهودی غیر صهیونیست نداریم. چراکه صهیونیسم شکل‌های مختلفی دارد و محدود به صهیونیست سیاسی نیست. به‌عنوان‌ مثال می‌توانیم به صهیونیسم دینی، صهیونیسم فرهنگی، صهیونیسم اقتصادی، صهیونیسم سیاسی و شکل‌های دیگر از صهیونیسم اشاره کنیم. همچنین صهیونیسم بین‌الملل که رهبری بارها در سخنانشان به آن اشاره فرموده و بسیاری از شرور این عالم را به آنها نسبت داده‌اند. یهودیانِ معتقد به صهیونیسم دینی، حرفشان این است که شریعت حضرت موسی (علیه‌السلام) برترین، تنهاترین و بالاترین شریعت این عالم است. صهیونیسم فرهنگی به قوم‌گرایی می‌پردازد، یعنی در مورد این قوم نگاه ویژه‌گرایانه دارد و می‌گوید قوم یهود، زبانش و آدابش بالاترین و برترین است. صهیونیسم اقتصادی می‌گوید: یهود باید در اقتصاد دست برتر را داشته باشد؛ چون در بخشی از “سفر تثنیه” می‌گوید قرض به غیر بنی اسرائیلی باید قرض ربوی باشد، فقط به بنی‌اسرائیل می‌توانی قرض غیر ربوی و قرض‌الحسنه بدهی یا در بخشی از “تلمود” است که آن‌قدر به غیر بنی اسرائیلی قرض ربوی بدهید تا او فقیر شود، یعنی دست برتر را داشته باشید. یک صهیونیسم هم داریم به اسم صهیونیسم سیاسی؛ البته صهیونیسمی که ما الان در دنیا می‌بینیم صهیونیسم سیاسی نوین هست. صهیونیسم سیاسی معتقد است یهود باید دولت و پرچم برافراشته داشته باشد و البته تبلور یهودیت سیاسی به معنای تشکیل حکومت است. در طول تاریخ بنی‌اسرائیل و یهود می‌توان گفت که دو بار دولت‌خواهی و تشکیل حکومت اتفاق افتاده است که یقینی است و تاریخ این مسئله را در هر جا نقل کند، نقل درستی بوده است.

دبیر انجمن گفتگوی اسلام و مسیحیت همچنین گفت: اولین تشکیل حکومت، دولت‌خواهی اول است که در زمان “سموئیل نبی” اتفاق می‌افتد و مورد تأیید قرآن است و می‌فرماید بنی‌اسرائیل از نبی خود پادشاه خواستند و ما طالوت را معرفی کردیم. همین مورد در کتاب تورات با کمی اختلاف آمده که می‌گوید: “بنی‌اسرائیل از سموئیل نبی خواسته‌اند که از طرف خدا پادشاهی را معرفی کند که مسح شده باشد”، یعنی خدا لمسش کرده باشد و انتخاب خدا باشد.

 دولت‌خواهی دوم که همین رژیم صهیونیستی حاضر است. عواملی مثل منابع خبری، قتل و جنایات متعدد، قطعنامه‌های متعدد سازمان ملل، نامه‌های متعدد برای تلاش رژیم پلید و نشست‌های هرتزلیا و هزاران مدرک دیگر نشانگر این است که کسی اصلاً جرئت انکار دولت‌خواهی بودن اسرائیل را ندارد. اما توجه به این نکته ضروری است که بین آن دولت‌خواهی در بنی‌اسرائیل با دولت‌خواهی کنونی یک تفاوت فاحشی وجود دارد. در دولت‌خواهی اول که در زمان سموئیل نبی و یا در زمان طالوت بود، بنی‌اسرائیل به دنبال حکومت و کشوری بود تا بتواند کار خودش را انجام بدهد و بتواند زیر یوغ امپراطورهای دیگری نباشد. سرزمین فلسطین زیر نظر امپراطوری‌های مختلف مثل امپراطوری مصر، رم، آشور، بابل، یونانی‌ها، هخامنشیان و دیگر امپراطوریان بود. فلسطین دو بار دست مصری‌ها افتاد و در زیر سلطه ظالمانه امپراطوری آشور بود. دولت‌خواهی دوم دقیقاً برعکس دولت‌خواهی اول و متفاوت از آن است و این تفکر را دارد که “من باید حاکم بر دنیا باشم و بقیه زیرمجموعه من باشند”.  در بررسی رژیم صهیونیستی دیده می‌شود که مجمع جهانی یهود حدود ۱۰۰ سال پیش در آلمان تشکیل می‌شود و بعدها این قدرت به آمریکا منتقل می‌شود و به‌عنوان مجمع بین‌المللی صهیونیسم شناخته می‌شود. این مجمع بعد از تشکیل اسرائیل به خود اسرائیل نقل‌مکان نمی‌کند، چون بزرگ‌تر از اسرائیل است. یعنی یکی از دو هدف بزرگ این مجمع تشکیل یک کشور بود؛ هدف دیگر این مجمع نفوذ یهود و به قدرت رساندن آن در دنیا بود. این افراد صهیونیست، نخبه‌های یهودی را جذب کردند و آنها را به شخصیت‌های تأثیرگذار آمریکایی نزدیک کردند و از آنجا قدرت خریدند. اقتصاد سکولار آمریکا باعث شد که این صهیونیست‌ها به دنبال ثروت و پیاده‌سازی اهداف خود باشند. علاوه بر این بورس، بانکداری غیررسمی، برده‌داری، تجارت سلاح و دیگر امور اقتصاد کشور را در دست گرفتند و نبض اقتصاد دنیا را کنترل کردند تا بتوانند با آن ثروت، رؤیاهایشان را تحقق ببخشند، البته در تشکیل رژیم صهیونیستی ناموفق هم نبودند.