شعر تعبيري لطيف از يك انديشه يا احساس در عباراتي موزون است كه مقصود را به نيکوترين وجه به روح شنونده القاء ميكند و از قديميترين آفريدههاي روح بشري است و اولين شعر از زبان اولين انسان سروده شد. (1) ميگويند: «سبب آن بود كه هابيلِ مظلوم را قابيلِ مشئوم بكشت و آدم را داغ غربت و ندامت تازه شد. در مذمّت دنيا و در مرثيۀ فرزند شعر گفت» )(2
انسان شعر را براي آن گفت تا خود در سخنِ خويش پنهان گردد و احساس يا انديشۀ خويش را به همه جا ببرد. و الحق و الانصاف، شعر اين رسالت را به نحوِ احسن انجام داده و در شنونده تأثير خوبي گذاشته است.
مرحوم محقق حلي كه از مراجع تقليد و از فقهاي بزرگ اسلامي است، دربارۀ شعر عرب و تأثير آن ميگويد: «شعر از بهترين نشانههاي ادب و از زيباترين افتخارهاي عرب است. با شعر بزرگواريها درخواست ميشود و طبيعتهاي خودرأي نرم ميگردد. انديشهها را تيز ميكند و كينهها را از بين ميبرد و تباهي انديشهها را اصلاح ميكند و همتهاي راكد را به ثمر مينشاند» (3)
و چه خوب حضرت رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکَماً وَ اِنَّ مِن البَيانِ لَسِحراً؛ (4) همانا پارهاي از اشعار حكيمانه و پارهاي از بيانها سحرآميز است.»
در روايات نيز آمده است كه: وقتي آيۀ و (( الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الغاوُون ))؛ (5) «و شاعران را مردم جاهل گمراه پيروي ميکنند.» نازل شد، گروهي از شاعران خدمت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) آمده، عرض كردند: تكليف ما چيست و دربارۀ شاعران چه ميگوييد؟
پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اِنَّ المُؤمِنَ يُجاهِدُ بِسَيفِهِ وَ لِسانِهِ وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَكَأَنَّما بِوَجهِهِم مِثلَ نَضجِ النَّبلِ؛ 6 همانا مؤمن با شمشير و زبانش جهاد ميكند و قسم به خدايي كه جانم به دست اوست! [بر اثر شعر شما] صورت كفار همچون شكافته شده به تير است.»
و نيز از حضرت(صلی الله علیه و آله) نقل شده است كه: «لَمَّا نَزَلَت (( وَ الشُّعَراءُ )) اَلآيَةَ جاءَ عَبدُ اللهِ بنِ رَواحَةِ وَ كَعبُ بنُ مالِكِ وَ حَسَّانُ بنُ ثابِتِ وَ هَم يَبكونَ فَقالوا: يَا رَسولَ الله!ِ لَقَد اَنزَلَ اللهُ هذِهِ الآيَةَ وَ هُوَ يَعلَمُ اَنَّا شُعَراءُ أَهَلَكنا؟ فَاَنزَلَ اللهُ (( اِلّا الَّذينَ آمَنوا وَ عَمِلِوا الصَّالِحاتِ )) فَدَعاهُم رَسُولُ اللهِ فَتَلاهُ عَلَيهِم؛ 7 وقتي آيه نازل شد، عبدالله بن رواحه و كعب بن مالك و حسان بن ثابت [كه هر سه شاعر بودند] در حالي كه گريان بودند، خدمت پيامبر(صلی الله علیه و آله) رسيدند و عرضه داشتند: يا رسول الله! خداوند اين آيه را نازل كرد و او ميداند كه ما شاعريم، آيا ما هلاك شديم؟ پس خداوند آيۀ (( إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ))؛ «مگر آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند» را نازل كرد. پس پيامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را خواند و آيه را بر آنها تلاوت كرد.»
با بررسي زندگاني معصومين(علیهم السلام) اشعاري نغز و بسيار زيبا مييابيم كه ائمه اطهار(علیهم السلام) آنها را براي هدفهاي مختلفي سروده و با آن، انديشه يا احساسات خود را به ديگران فهمانده و تأثير لازم را در افكار مختلف گذاشتهاند. حضرت فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) نيز در مدت كوتاه عمر خود، در جاهاي مختلف و زمانهاي گوناگون اشعاري سروده است كه به چند نمونه از آنها اشاره ميشود:
1.الگو دهي به كودكان
روحش كودكان به آهنگ و موسيقي متمايل است؛ و لذا براي آموزش و پرورش كودكان همواره از شعر استفاده ميكنند و آموزشها را در قالب شعر ميريزند و در تبليغات وسايل يا خوراكيها براي كودكان از آهنگها و سرودهاي متنوع بهره ميگيرند. همچنين مادران براي آرام كردن يا خواباندن كودكان خود از شعر و ريتم موسيقايي آن استفاده ميكنند.
در روايتي آمده است: هرگاه فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) فرزندش حسن را حركت ميداد و بالا و پايين ميبرد، ميفرمود:
أَشْبِهْ أَبَاكَ يَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ
وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَنِ 8
معناي شعر اين است: اي حسن! مانند پدرت باش و ريسمان از گردن حق باز، حقايق را اظهار و خداي احسانکننده را پرستش کن و با افراد كينهتوز دوستي مكن!»
علامۀ مجلسي در توضيح مصرع دوم بيت اوّل (واخلع عن...) ميفرمايد:
«حق يا به فتح حاء است، پس كنايه از اظهار اسرار است، يا به ضمّ حاء، جمع حُقّه [به معناي ظرف است]، پس كنايه از سخاء و جود است و يا به كسر حاء به معناي بچه شتر و كنايه از تصرف در امور است» 9
و آن حضرت به فرزندش حسين(علیه السلام) ميفرمود:
أنتَ شَبيهٌ بِأَبي لَستَ شَبيهاً بِعَلي 10
«[و اي حسين!] تو شبيه به پدرم (رسول الله صلي الله عليه وآله) هستي و به پدرت علي شبيه نيستي.»
2.مدح امام علي(علیه السلام)
حضرت زهرا(سلام الله علیها) لب به ستايش شوهرش علي(علیه السلام) ميگشود و ميفرمود:
«أَضحَي الفِخارُ لَنا وَ عِزٌّ شامِخٌ وَ لَقَد سَمَونا في بَني عَدنانِ نِلتَ العُلا وَ عَلَوتَ في كُلِّ الوَري وَ تَقاصَرَت عَن مَجدِكَ الثَّقَلانِ أعني عَلِيّاً خَيرَ مَن وَ طَأَ الثَّري ذَ المَجدِ وَ الاِفضالِ وَ الاِحسانِ فَلَهُ المَكارِمُ وَ المَعالي وَ الحِبا ما ناحَتِ الأَطيارُ في الأَغصانِ؛ 11
افتخار و عزت والا از آن ما شد، و ما در ميان فرزندان عدنان سربلند شديم.
تو به بزرگي و برتري رسيدي و از همۀ آفريدهها والاتر شدي و جن و انس از عظمت تو عقب ماندند.
مقصودم علي(علیه السلام) است. بهترين كس كه گام بر خاك نهاد. بزرگوار و داراي احسان و نيكي.
والاييهاي اخلاقي و بزرگيها از آن اوست، تا آن گاه كه مرغان بر شاخهها به ترنّم مشغولند.»
مبارزۀ سياسي
حضرت فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) در برابر جرياناتي كه بعد از رحلت رسول مكرم اسلام(صلی الله علیه و آله) به وجود آمد، ساكت ننشست و دست به مبارزۀ سياسي زد و با سخنرانيهاي افشاگرانه و سرودن اشعاري به بيانِ ماهيت غاصبان خلافت و مصيبتهاي وارده به وسيلۀ آنها پرداخت.
فضّه، خادمۀ آن حضرت نقل ميكند: گريۀ فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) در روز هشتم بيشتر شد و به سوي قبر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) حركت كرد و گروهي نيز به همراه ايشان بودند. در آنجا حضرت چند بيت نوحهاي سرودند كه در قسمتي از آن اين چنين آمده است:
«لَو تَري المِنبَرَ الَّذي كُنتَ تَعلُوهُ عَلاهُ الظَّلامُ بَعدَ الضِّياءِ يا إلهي! عَجَّل وَفاتي سَريعاً فَلَقَد تَنَغَّصَتِ الحَياهُ يا مَولائي؛ 12
]پدر جان]! اگر به منبري كه بالاي آن قرار ميگرفتي، بنگري [خواهي ديد كه] تاريكي بعد از روشنايي بر آن بالا رفته. خدايا! مرگ مرا نزديك گردان كه حيات و زندگي بر من تاريك شده است، اي مولاي من»
و در جاي ديگر فرمود:
«قُل لِلمُغَيِّبِ تَحتَ أَطباقِ الثَّري إِن كُنتَ تَسمَعُ صَرخَتي وَ نِدائِياً صُبَّت عَلَيَّ مَصائِبٌ لَو اَنَّها صُبَّت عَلَيَّ الاَيَّامِ صِرنَ لَيالِياً قَد كُنتُ ذاتَ حِميً بِظِلِّ مُحَمَّدٍ لا اَخشُ مِن ضَيمٍ وَ كانَ جَمالياً فَاليَومَ أخشَعُ لِلذَّليل وَ اتَّقي ضَيمي وَ اَدفَعُ ظالِمي بِرِدائِياً؛
بگو به آن كه در زير طبقات زمين پنهان است: اگر صدا و نالۀ مرا ميشنوي،
من در سايۀ حمايت محمد(صلی الله علیه و آله) بودم و از هيچ دشمني و ظلمي نميترسيدم و او جمال من بود.
اما امروز در برابر ذليلي ترس دارم و باك دارم به من تعدي شود و من ظالم را با پيراهنم دفع ميكنم.»
به جانم ريختند چندان غم و درد مصيبتها
كه گر بر روزها ريزند، گردد تيره چون شبها
«ابن طيفور» روايتي را نقل ميكند كه چون فدك را غصب كردند، آن حضرت به سراغ ابوبكر رفت و فرمود: «آيا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث بري و من از پدرم ارث نبرم؟» بعد از آن نزد قبر پدر رفته، فرمود:
قَد كانَ بَعدَكَ اَنبَاءٌ وَ هَنبَثَهٌ لَو كُنتَ شاهِدَها لَم يَكبُرِ الخَطبُ إنّا فَقَدناكَ فَقدَ الأَرضِ وابِلَها وَ اختَلَّ قَومُكَ فاشهَدهَم فَقَد نَكَبوا وَ كُلُّ أَهلٍ لَهُ قُربي وَ مَنزِلَهٌ عِندَ الإّلَهِ عَلَي الأَدنَينِ مُقتَرِبٌ أَبدَت رِجالٌ لَنا نَجوي صُدُورِهِم لَمّا مَضَيتَ وَ حالَت دونَكَ التُّرابُ تَجَهَّمَتنا رِجالُ وَ استُخِفَّ بِنا لَمّا فُقِدتَ وَ كُلُّ الأَرضِ مُغتَصَبٌ... إِنّا رُزينا بِما لَم يُرزَ ذُو شَجَنٍ مِنَ البَرِيَّهِ لا عَجَمٌ وَ لا عَرَبٌ سَيَعلَمُ المُتَوَلِّي الظُّلمِ حامَتَنا يَومَ القِيامَهِ أَنِّي سَوفَ يَنقَلِبُ؛ 13
بعد از تو خبرها و مسائل مختلف پيش آمده كه اگر تو بودي آن چنان بزرگ جلوه نمي كرد. ما تو را از دست داديم، مانند از دست دادنِ سرزمين، باران را و قوم تو مختلّ ماند و بنگر كه چگونه از راه منحرف شدهاند. هر خانداني كه نزد خداوند قرب و منزلتي داشت، بر بيگانگان مقدم بود [در حالي كه به ما ظلم كردند و حرمت ما را شكستند]
آن زمان كه رفتي و خاك ميان ما و تو فاصله انداخت، مرداني اسرار سينههاي خود را براي ما آشكار كردند. و به ما هجوم آوردند و ما كوچك شمرده شديم. آن زمان كه تو از ميان ما رفتي و هر زميني غصب شد، به ما مصيبتي رسيد كه در دنيا، نه در عرب و نه در عجم، هيچ كس بدان مبتلا نشد.
به زودي در روز قيامت آن كس كه سبب ظلم به ما بود، خواهد دانست به كجا ميرود»
اين بود گوشهاي از اشعار آن بانوي نمونۀ اسلام. ان شاء الله خداوند توفيق آشنايي بيشتر با معارف آن بزرگواران را به ما عنايت فرمايد!
پی نوشت ها:
1) سفينه البحار، انتشارات اسوه، 1416، ج4، ص447.
2) تذكره الشعراء، ص24.
3) سفينه البحار، ج4، ص453.
4) وسائل الشيعۀ، ج7، ص404، ح9694.
5)شعراء / 224.
6) ميزان الحكمه، دار الحديث، چاپ اول، 1416، ج2، ح1462.
7) در المنثور في التفسير المأثور، ج6، ص335.
8) بحار الانوار، ج43، ص286.
9)همان، ص287.
10) همان.
11) نهج الحياۀ (فرهنگ سخنان فاطمه(س))، ص184.
12) بحار الانوار، ج43، ص177.
13) بلاغات النساء، بيروت، ص12. البته در اين كتاب تنها دو بيت از اين شعر نقل شده است و ساير ابيات آن در اين منابع آمده است: بحار الانوار، ج29؛ الاحتجاج، اسوه، ايران، چاپ دوم، 1416، ص239؛ الغدير، ج7، ص79 و 192؛ تفسير القمي؛ طبقات ابن سعد؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد
منبع : کتاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) / معاونت تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه قم/ چاپ اول-1390 .
جلوههايي از اشعار فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
شعر تعبيري لطيف از يك انديشه يا احساس در عباراتي موزون است كه مقصود را به نيکوترين وجه به روح شنونده القاء ميكند و از قديميترين آفريدههاي روح بشري است...